از این فرصت استفاده میکنم و تشکیل حزب اتحاد کمونیسم کارگری را به همه تبریک میگویم. علی جوادی گفت که یک احساس دوگانه دارد. من اینطور نیستم. من دو سه هفته پیش این احساس را داشتم. اما الان یک احساس هیجان و شادی دارم برای کار و حرکت به جلو. روشن است که ترک یک موجودی که همیشه برایت عزیز بوده کار سختی است و حزب کمونیست کارگری برای همه ما موجود بسیار عزیزی بوده است، از زمان تشکیل اش و در تمام افت و خیزهایش.
برای من کنگره 3 اوج تمام خصلت های برجسته حزب کمونیست کارگری است: انقلابیگری، زنده بودن، دینامیسم، افق روشن داشتن و بالاخره این خصلت که همیشه پای این حزب روی زمین بوده است. در عین بلند پروازی همیشگی، حزب منصور حکمت هیچگاه خیالباف نشد. کنگره 3 برای من اوج این حزب است. و بویژه سخنرانی "اوضاع سیاسی و موقعیت ویژه حزب کمونیست کارگری" که الان دیدیم، چکیده این خصائص است. برای من این سخنرانی بسیار الهام بخش است. بیاد ندارم که چند بار این سخنرانی را شنیده ام، ولی هر بار که به ویدئوی آن نگاه میکنم، برایم تازه و الهام بخش است. و این ویژگی منصور حکمت است.
بنظرم بی دلیل نبود که بمن گفت این سخنرانی وصیت اش به حزب است. منصور حکمت دقیقا میدانست که با این سخنرانی چکار میکند. بنظرم در اینجا داشت یک ارتشی را آماده و بسیج میکرد، یک ارتش آگاه و نه مطیع که کورکورانه دنباله روی میکند. نادر (منصور حکمت) در آنجا داشت یک ارتش آگاه را برای انجام یک کار بسیار دشوار آماده میکرد، داشت حزب و نه فقط حزب، بلکه جنبش کمونیسم کارگری را برای این کار آماده میکرد. اگر توجه داشته باشید نادر در اینجا فقط با حزب صحبت نمیکند، بارها از جنبش کمونیسم کارگری صحبت میکند. و بنظر من این کلیدی است. دیدن جنبش و نه فقط حزب کلیدی است، برای اینکه ما بیک فرقه بدل نشویم و اجازه ندهیم که این جنگ فرقه ای بیش از این ادامه یابد. این جنگ فرقه ای که بعد از انشعاب سال 2004 میان دو حزب شروع شد و اکنون از جانب هر دو حزب نسبت به ما شکل گرفته است. ما نباید اجازه دهیم که این جنگ فرقه ای بیش از این ادامه یابد.
نادر میگفت این یک جنبش وسیع است و حتی اگر این حزب از بین برود، در ایران آن را خواهند ساخت. و من هنوز به این حرف اعتقاد دارم. فکر میکنم حتی اگر این سه حزب به دلیلی از بین بروند، فرضا در اروپا یک سونامی بیاید و تمام مرکزیت این سه حزب را از بین ببرد، حزب جدیدی بر مبنای خط منصور حکمت و کمونیسم منصور حکمت در ایران ساخته خواهد شد. برای اینکه جامعه به چپ نیاز دارد، جامعه چپ خود را حفظ میکند. و چپ الان در ایران یعنی کمونیسم کارگری.
ما در این چند ساله اشتباهات زیادی کردیم ولی علیرغم اینها من فکر میکنم که میتوانیم به پیش برویم. یادم است در کنگره 3 بعد از این سخنرانی، یکی از رفقا به نادر گفت، چرا گفتی که ما خدای لگد کردن دست و پای همدیگریم، چرا گفتی که ما خدای فرصت از دست دادن ایم، چرا از ضعف های حزب گفتی، این سخنرانی علنی است. و متاسفانه الان "چرا ضعف هایمان را گفتی شده خصلت دو حزب موجود." نقد کردن از خود، بخصوص بطور علنی در این احزاب کفر است، مورد شماتت قرار میگیرد. در حضور مردم باید از خودمان فقط تعریف کنیم، این سیاست حاکم بر این احزاب است. در پلنوم 27 بما گفته شد که نقد مجاز است ولی انکار خیر و شما دارید حزب را منکر میشوید. (بالاخره همیشه میشود عبارات دهان پرکن برای موجه جلوه دادن خود پیدا کرد!)
حزب اتحاد کمونیسم کارگری از این سیاست پیروی نمیکند. ما این جوهر مارکسیسم و حکمتیسم را با قاطعیت دنبال خواهیم کرد. نقد روش ما است. ما دیدیم که چگونه پس از مرگ منصور حکمت دست و پای یکدیگر را لگد کردیم، چگونه اشتباه کردیم و چگونه در این پنج سال در مهمترین دوران حیات کمونیسم کارگری و تاریخ سیاسی جامعه ما فرصت ها را از دست دادیم. و همه ما مقصریم! اما خوشبختانه در همین صفوف عده ای پیدا شدند که متوجه این اشتباهات شدند و گفتند جلوی ضرر را هر جا که بگیرید منفعت است. گفتند که بیایید این اشتباهات را جبران کنیم. بیاییم یک دنده عقب بگیریم به کنگره 3 و پلنوم 14 و از آنجا دوباره بسازیم. البته با در نظر گرفتن تمام تحولات و تغییراتی که در این مدت بوقوع پیوسته است. (باید این تاکید را کرد، وگرنه دوباره فریادهای در منصور حکمت منجمد شدید به هوا خواهد رفت.)
بنظر من انتخاب این سخنرانی برای اولین کنفرانس حزب اتحاد کمونیسم کارگری بسیار بجا بود. برای اینکه یکبار دیگر به خودمان یادآوری کنیم که کجا ایستاده ایم و متعلق به چه جنبشی هستیم، به چه رگه و تیره ای تعلق داریم و چه توقعی باید از خود مان داشته باشیم. من آن احساس دوگانه را در هنگام نوشتن دو بیانیه جدایی و اعلام موجودیت داشتم. زمان نگارش بیانیه جدایی درد عمیقی قلبم را گرفته بود. هیچگاه تصور نمیکردم که یک روز ممکن است حزب کمونیست کارگری را ترک کنم. اما بلافاصله هنگام نگارش بیانیه اعلام موجودیت حزب اتحاد کمونیسم کارگری آن احساس هیجان و دینامیسم در من بیدار شد. بقول منصور حکمت ما بدون مقاومت تسلیم نمیشویم. ما دیدیم که کمونیسم منصور حکمت، سنت های حزبیت حکمتی، آن انسانیت، انصاف و عدالتی که مشخصه کمونیسم منصور حکمت است، دارد از بین میرود و تلاش کردیم تا آن را حفظ کنیم. ایجاد حزب اتحاد کمونیسم کارگری چنین تلاشی است. به این خاطر که جامعه به این حرکت و تلاش نیازمند است، جنبش ما به این تلاش نیاز دارد و ما خود بعنوان کادرهای قدیمی این خط و جنبش به این حرکت نیاز داریم.
برای خود ما، زمانی که اختلافات درون حزب کمونیست کارگری اشکال کنکرت تری بخود گرفت، بلافاصله ضرورت اتحاد صفوف کمونیسم کارگری به این شکل مطرح شد. در گیر و دار یک روندی که روز به روز بی حاصلی اش را به ما نشان میداد، این ضرورت برای ما فرموله شد. در این روند ما یک به یک به راه حل هایی رسیدیم. چه زمانی که طرح آلترناتیو آرایش رهبری را مطرح کردیم و چه زمانی که در مقابل سیاست های نادرست ایستادیم.
ما باید همیشه بخاطر بسپاریم که یکی از خصوصیت های پایه ای کمونیسم کارگری توده ای کردن رادیکالیسم است. هرگاه ما این خصلت را از خاطر ببریم، یک وجه مهم کمونیسم حکمتی را کنار گذاشته ایم. این اصل ما بوده است و این یک حقیقت انکار ناپذیر است که با یک ذره اصلاحات و یک وجب پیشرفت جامعه آرام نمیگیرد، باید تمام رادیکالیسم کمونیسم کارگری به میدان بیاید تا سعادت و خوشبختی و رفاه برای مردم تامین شود. اما بنظر من هر دو حزب موجود دارند رادیکالیسم کمونیسم کارگری را رقیق میکنند. نمونه های آن زیاد است. از وقایع آذربایجان بگیرید، از جنگ لبنان، فلسطین و جنبش اسلام سیاسی، نهاد اکس مسلم، اینها فقط چند نمونه است. اینها نمیتوانند هم رادیکالیسم خود را حفظ کنند و هم نیرو بگیرند. ما و کل جنبش کمونیسم کارگری باید بر این خصلت همواره تاکید و پافشاری داشته باشیم. هر میزان از رادیکالیسم و اصولگری مان را کنار بگذاریم امکان پیروزی مان را از دست میدهیم. ممکن است یک زمانی یک نیرویی هم بیاید و باسم کمونیسم کارگری قدرت بگیرد (هر چیزی ممکن است) اما این آن کمونیسم کارگری ای که قرار است سعادت، رفاه، خوشبختی، آزادی و برابری برای مردم بیاورد، نیست.
جایگاه حزب ما برای ما اکنون کاملا روشن است. ما از یک نقد معین آغاز کردیم، یک پرچم معین را بلند کردیم، برای احیای سنن و روش های معینی به حرکت آمدیم و در این روند دریافتیم که اتحاد کمونیسم کارگری یک ضرورت مهم این دوره و از ملزومات پیروزی کمونیسم کارگری است. و اکنون هر کس که بیانیه ها و مباحث ما را مطالعه کند، به روشنی می بیند که ما یک فرقه نیستیم و قصد براه انداختن و درگیر شدن در جنگ فرقه ای و ایدئولوژیک هم نداریم. ما میخواهیم یک حزب سیاسی بسازیم، یک حزب سیاسی که گرایشات متفاوت کمونیسم کارگری میتوانند در آن فعالیت کنند. یک حزب سیاسی که خود را متعلق به یک جنبش معین تحت نام کمونیسم کارگری میداند.
بنظر من کمونیسم کارگری یک مقوله پا در هوایی نیست که نمیتوان آن را تعریف کرد. بنظرم میتوانیم مختصات پایه ای آن را تعریف کنیم. و اگر جریانی با این مختصات خود را متعلق به این جنبش میداند، آنگاه به این جنبش متعلق است. مهم نیست که من تا چه میزان با آن توافق دارم. ما همگی، که به نسل های مختلفی هم تعلق داریم، بعضی 5- 6 سال است به مبارزه کمونیستی پیوسته اند، بعضی 30 سال و عده ای نیز، بقول نادر از انقلاب مشروطه مشغول مبارزه اند، وقتی این جدال های میان حزبی و درون حزبی را فراموش میکنیم و نفس مبارزه برای آزادی و برابری برای مان برجسته میشود، لحظه ای که هدف و مبارزه برای مان بیک معنا آبستره تر مطرح میشود، همه مان به یک هدف می اندیشیم، ساختن یک دنیای بهتر. برای همین هدف است که زندگی مان را گذاشتیم، از خیلی چیزها گذشته ایم، لذت بردیم و درد کشیدیم، جدل و جدال کردیم، بی حرمتی شنیدیم، بعضی مان زندان و شکنجه کشیده اند، بعضی مان جنگ پارتیزانی کرده اند، بعضی مان عزیزانشان را از دست داده اند، بعضی آواره شده اند، بالاخره دست به نوع تلاشی زده ایم، و همه این تلاش ها برای ما در یک هدف خلاصه میشود، ساختن یک دنیای بهتر. برای ساختن یک دنیای بهتر ما باید تمام این جنبش را متحد کنیم. حزب کمونیست کارگری نمیتواند، حزب حکمتیست قادر نیست، ما هم به تنهایی نمیتوانیم. باید صفوف جنبش کمونیسم کارگری را متحد کنیم. این از ملزومات ساختن یک دنیای بهتر است. بقول منصور حکمت ما باندازه کافی بحث تئوریک کردیم، مارکسیسم را از زیر آوار بیرون کشیدیم، ما اکنون نباید وارد مباحث پیچیده ای در سطح کاپیتال و غیره بشویم. همه مختصات و مبانی این جنبش و راه رسیدن برای آن برای ما حاضر و آماده تبیین شده است. باید برویم و آن را پیروز کنیم. یک دنیای بهتر هدف ماست. بهمین سادگی.
بعضی اوقات فکر میکنم یک ناظر این تاریخ بما خواهد گفت آخر مگر شما دیوانه اید؟ بطور مثال خود من الان نزدیک 30 سال است که از یک سازمان به یک حزب دیگر رفته ام. ابتدا اتحاد مبارزان کمونیست، بعد حزب کمونیست ایران (در آن زمان هنوز جنبش چپ به این اندازه پیشروی نکرده بود و عملا زنان را به کنگره موسس راه ندادند و ما در کنار چادر کنگره موسس ماندیم) بعد حزب کمونیست کارگری و حالا هم حزب اتحاد کمونیسم کارگری. آخر چرا؟ چرا زندگیمان را این چنین صرف حزب سازی کرده ایم؟ وقتی کمی تامل میکنیم متوجه میشویم که تمام این تلاش ها به خاطر این است که یک عده انسان معین هستیم که به یک نسل، یک تاریخ و یک جنبش معینی تعلق داریم. بیک معنا سرآغاز این پویش و تلاش به انقلاب 1357 میرسد.
یک انقلاب معینی شکل گرفت، جامعه ای را متحول کرد و یک خط معین کمونیستی، خط مارکسی متولد شد و بیک جنبشی شکل داد که امید و آرزوی ساختن یک دنیای بهتر را به شکلی ملموس و تحقق یافتنی درآورد، دنیایی که در آن دیگر انسان ها مجبور نیستند هر روز از نو نیروی کارشان را بفروشند، مجبور نیستند بروند در میدان ونک و آزادی در انتظار خریدار بنشینند. انسان ها از این اجبار رها شده اند. به همین سادگی و در عین حال پیچیدگی. این خط، این رگه، این جنبش این امکان را بوجود آورد. ما به این نسل و رگه و جنبش تعلق داریم. به این خاطر است که این نسل این چنین سرسخت به تلاش و مبارزه ادامه میدهد. بند ناف نسل ما به سوسیالیسم، آزادی و برابری، گره خورده است. کمونیسم کارگری مارکس – حکمت ایده آرمان خواهی را در ما زنده نگاه داشته است. پیروزی کمونیسم و ساختن یک دنیای آزاد و برابر را برای ما دست یافتنی کرده است.
اگر این جوهر تلاش ماست، آنگاه باید هر گونه فرقه گرایی و جنگ فرقه ای را کنار بگذاریم و تمام نیروی خود را گرد آوریم و بر هدف مان متمرکز شویم. این تنها شرط پیروزی است. این رسالت بر دوش ما است که برویم و ملزومات اتحاد این جنبش را بوجود آوریم. و باید تاکید کنم که منظورم فقط اتحاد احزاب موجود نیست. صفوف جنبش کمونیسم کارگری بسیار از این احزاب فراتر میرود، تمام آن عناصر و محافلی که در جنبش کارگری و در جنبش های اجتماعی دیگر فعالند و یا خود را متعلق به این خط و جنبش میدانند و یا با آن احساس نزدیکی میکنند، همه اینها را باید متحد کرد. دست یافتن به این اتحاد آسان نیست. اما ضروری است.
راه دشوار است اما این حرکت ما در ایران با استقبال روبرو شده است. در همین چند روزی که از انتشار بیانیه اعلام موجودیت ما میگذرد، حزب ما با استقبال روبرو شده است. این امید بخش است. بنظر میرسد که ا- بعلت ضروریات متفاوتی که شرایط مبارزه در درون جامعه تحمیل میکند و 2- دوری از مرکز اختلافات و درگیری های میان این احزاب شرایط درک ضرورت و مطلوبیت اتحاد برای جنبش درون جامعه فراهم تر است. جوهر حرکت ما را درک کرده اند و با آن احساس توافق میکنند. ممکن است ما تمام طرح را در دست نداشته باشیم، در جهاتی دچار اشتباه شده باشیم، مهم نیست. جهت و نفس حرکت مان درست، اصولی و مطابق با کمونیسم کارگری حکمت است. این اساسی است. طی راه خود را اصلاح میکنیم. در ارزیابی و نقد حرکت مان نقشه عمل مان را تدقیق میکنیم. مهم این است که در مسیر درستی حرکت میکنیم.
نوزده شماره برای یک دنیای بهتر گواه این حرکت است. من به این نشریه افتخار میکنم و واقعا از سیاوش دانشور برای تلاش و زحمتی که کشیده قدردانی میکنم. صفحات برای یک دنیای بهتر بیانگر تلاش ما در حرکت بسوی هدف و در مسیر درست است. علیرغم هر کم و کاستی تئوریک که در این مباحث ممکن است وجود داشته باشد، این ادبیات بیانگر این است که ما میخواهیم، انسانیت، اصولی گری، مدرنیسم، تمدن و الگویی از یک حزب سیاسی مدرن را که بر مبنای حزبیت حکمتی است، جا بیاندازیم. این خصلت را در مباحث ما و در روش ما تشخیص داده اند. بی اعتمادی هایی هنوز وجود دارد. طبیعی است. این جنبش ضربه خورده است. اعتماد ها آسیب دیده است. ما با ادامه همین روش و همین خط در چهارچوب حزب اتحاد کمونیسم کارگری قادر خواهیم شد اعتماد ها را بازسازی کنیم. خواهیم توانست بخش قابل توجهی از جنبش را بخود جلب کنیم. این باید یکی از اهداف بلافاصله ما باشد.
هیچیک از ما ادعا نمیکنیم منصور حکمت ایم. هیچیک از ما ادعا نمیکنیم که کمونیسم منصور حکمت را بسط داده ایم. هیچیک از ما مدعی نیستیم که به حکمتیسم درافزوده داشته ایم. اینها را قبول نداریم. اما یک چیز را میدانیم: عبور از منصور حکمت بمعنای شکست این جنبش است. با افتادن به دام خود فریبی که منصور حکمت مرد، اما حزب زنده او او را بسط داده است، شرایط پیروزی خود را دشوار تر میکنیم. تاکید بر منصور حکمت و حکمتیسم را انجماد در منصور حکمت نامیدن پله ای است بسمت دور شدن از حکمتیسم و به این اعتبار شکست جنبش مان. یکی از ملزومات حیاتی پیروزی تاکید و پا فشاری بر مارکس و حکمت است. حزب ما بر تئوری و نظریات مارکس و حکمت متکی است. ما باید یک حزب سیاسی مارکسیست بسازیم.
بنظر من ما از نظر برنامه ای، نظری، استراتژیک نیازی به درافزوده نداریم. راه مان روشن است. باید بتوانیم روش ها و تاکتیک هایمان را بر مبنای این نظریات تبیین کنیم. این همیشه نظر من بوده است. یک خاطره بگویم. بعد از پلنوم 16 که تزهایی راست در آن در مطرح شد، دفتر سیاسی مشغول بحث های کشافی شد. رفیق کورش مدرسی در جلسه دفترسیاسی گفت ما یک خلاء استراتژیک داریم. من گفتم ما هیچ خلاء استراتژیک نداریم. گفته شد آذر زیر سایه منصور حکمت است، هر دو جناح گفتند. بعد زیر سایه تبدیل شد به انجماد در منصور حکمت.
اما ما حاصل پر کردن خلاء استراتژیک را دیدیم. به تئوری ها و باصطلاح درافزوده های رهبران هر دو حزب نگاه کنید. هیچیک از استراتژی های ارائه شده ربطی به حکمتیسم و کمونیسم کارگری ندارد. نظریات چپ سنتی در قالبی جدید است. این نظریات خلاف آنچه نظریه پردازان اش مدعی اند، نه تنها حزب و جنبش را بجلو نبرده بلکه به عقب کشیده است. در حزب اتحاد کمونیسم کارگری ما باید تلاش کنیم تئوری های منصور حکمت را بکار ببندیم. استراتژی ای که بسط داده و فرموله کرده را پیاده کنیم. حزب و قدرت سیاسی، حزب و جامعه، حزب رهبر، حزب سازمانده، کاربست تز سلبی – اثباتی و ساختن یک حزب سیاسی مدرن، این ها باید در مقابل ما قرار داشته باشد و مشغول انجام شان شویم. منصور حکمت حتی به مقوله روش مقابله با تهاجم آمریکا و جلوگیری از خون پاشیده شدن به انقلاب و همچنین به مساله پایه ای ساختن سوسیالیسم در ده سال اول قدرت گیری تا به انقلاب فقر پاشیده نشود نیز پرداخته است . یک گنجینه تئوریک غنی. بروید باز این مباحث را بخوانید. بلشویک ها از نظر برنامه، تئوری و استراتژی بسیار از ما ضعیف تر بودند. انقلابی را رهبری کردند. درست است شکست خوردند ولی ده سال پرچم کمونیسم را برافراشته نگاه داشتند و چنان تاثیری بر دنیا گذاشتند که در دهه 60 و 70 میلادی جنبش حقوق زن نیز در غرب به این انقلاب رجوع میکرد. ما از نظر تئوری، برنامه، استراتژی و سنت های حزبی راه مان کاملا روشن و هموار است. باید برویم و این ها را پیاده کنیم.
بنظر من کادرهایی که امروز اینجا جمع شده اند، انتخاب سیاسی درستی کرده اند. اینکه هر یک با چه نقطه عزیمتی به این انتخاب رسیده است، امری ثانوی است. مهم اینست که همگی آگاهانه انتخاب کرده اند. خلاف جریان بودن کار ساده ای نیست. کسی که تصمیم میگیرد علیرغم تمام فشار ها به خلاف جریان بپیوندد، انتخابی آگاهانه کرده است. و از اینجا باید با هم، هم افق، با مناسباتی اصولی و رفیقانه، با اعتمادی کمونیستی و حزبی برویم و حزب اتحاد کمونیسم کارگری را گسترش دهیم. ما میتوانیم به بستر اصلی کمونیسم کارگری بدل شویم. دشوار است ولی عملی است. باید متمرکز، متحد و آگاهانه به پیش رویم. باید کمربند هایمان را سفت کنیم.
اما اجازه دهید که در این مورد توضیحی بدهم. منظورم از سفت کردن کمر بندها این نیست که به خودتان گرسنگی بدهید، از زندگی بچه هایتان بزنید، خود را از جامعه منزوی کنید، از زندگی تان چیزی نفهمید. این روش ها روش های حکمتی نیست. ما باید از مبارزه مان لذت ببریم و انرژی بگیریم. باید فرزندان ما پیش از هر چیز انسانیت، تمدن و زنده بودن را از مارکسیسم و مبارزه کمونیستی درک کنند. توصیه میکنم بحث منصور حکمت در مورد، اگر این بار پیروز نشدیم را یکبار دیگر بخوانید. ما نباید 5 سال دیگر احساس مغبون بودن کنیم. امید، زندگی و انرژی باید از مبارزه سیاسی و حزبی ما ساطع شود. اگر مبارزه حزبی ما را دلسرد و دلمرده و غمگین میکند، حتما اشکالی دارد.
اما خوشبختانه من اینجا در چشمان تک تک شما شادی می بینم. امید در چشمان همگی برق میزند. در حرکات و نگاه های همه احساس افتخار می بینم. بله. ما افتخار میکنیم به تصمیم سخت و دشواری که گرفتیم. افتخار میکنیم به اینکه آگاهانه عمل کردیم. خلاف جریان حرکت کردیم، اما آگاهانه. هیچگاه در طول این مدت، از پیش از تشکیل فراکسیون، گیج نبودیم. در هر لحظه میدانستیم که چه باید بکنیم و چه میخواهیم انجام دهیم. لحظات سختی را پشت سر گذاشتیم. و در تمام این مدت میدانستیم که میخواهیم اصولی و انسانی حرکت کنیم. میدانستیم که مانیپولاسیون، گروکشی، محفلیسم، ارعاب و غیره روش های ما نیست. روش هایی که متاسفانه در طول این پنج سال در حزب رخنه کرد. ما عمیقا معتقد بودیم که همه باید آگاهانه انتخاب کنند. چرا که ما به کادرهایی احتیاج داریم که میدانند چه میخواهند و آماده اند تا با دشواری های راه نیز کنار بیایند. در شرایط حاضر ما به سیاهی لشکر احتیاج نداریم، ما به کادرهایی آگاه و مصمم نیازمندیم که به خودش و آگاهی احترام میگذارد.
باید حزب محکمی بسازیم. حزبی متکی بر کادرهای مصمم، آگاه و مارکسیست. یکی از اولین وظایف ما جلب کادرهای آگاه و ساختن یک ستون فقرات کادری محکم و مارکسیست است. به قول منصور حکمت هر چه کادر مارکسیست و با تجربه تر بیشتری داشته باشیم، انسان های غیرمارکسیست و بی تجربه را بهتر میتوانیم به حزب و جنبش مان جلب کنیم و هر چه به خود و نیروی مان بیشتر اعتماد داشته باشیم، آدمهای خجول و حاشیه ای را بهتر میتوانیم به درون خودمان بیاوریم. رهبری حزب باید این مساله را در اولویت خود قرار دهد.
من واقعا امیدوارم. من شاید یکی از پسیمیست ترین آدمهای جنبش کمونیسم کارگری باشم. اما واقعا امیدوارم. ما امکان پیروزی را داریم. یکی بخاطر شرایط عینی جامعه و یکی بخاطر شرایط جنبش کمونیسم کارگری. متشکرم.